سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

اخیراً مجله «تایم» طی گزارشی فاش ساخت که که صهیونیست‌ها از مدت‌ها پیش با تأسیس بانک مرکزی در هالیوود اقدام به تغذیه مالی فیلم‌سازان و کارگردانان سینمای آمریکا برای پیشبرد اهداف خود کرده‌اند.

«تایم» این سؤال را مطرح می‌کند که هدف سرمایه داران و صاحبان اصلی هالیوود از این کار چیست؟

 

 

در کتب و اسناد منتشره آمده است که بنا بر اعتقاد صهیونیست‌ها، با آغاز هزاره جدید و عبور از برج حوت (ماهی) به برج حمل (سطل)، زمان اقدام برای فراهم آوردن زمینه‌های ظهور مسیح موعودشان فراهم آمده است. به عبارت دیگر آنان براین باورند که جهان به «آرمگدون» و آخرالزمان مورد نظر مسیحیان و یهودیان صهیونست بسیار نزدیک شده و حالا نوبت عمل فرا رسیده است.

 

اگرچه صهیونیست‌ها، دیرزمانی است که عمل خویش را برای روز موعودشان به نام «آرمگدون»، شروع کرده‌اند

اونجلیست‌ها (مسیحیان صهیونیست) براین باورند که مسیح(ع) دوباره ظهور می‌کند و در آخرالزمان جنگ بزرگی (آرمگدون) اتفاق خواهد افتاد و بعد از این ویرانی، صلح دائمی تا هزار سال یعنی تا قیامت بر قرار خواهد شد.

 

براساس آمار، چهل درصد از آمریکاییان معتقد به آرمگدون هستند. «ریگان» یکی از رؤسای جمهور پیشین آمریکا دربارة نبرد آرمگدون گفته است:

 

آرزو دارم که خداوند به من عنایت کند تا زمینة نبرد آرمگدون را فراهم سازم تا بدان وسیله در این نبرد شرکت کنم و مشیت و خواست الهی را به صورت اجرا بگذارم و باعث بازگشت دوبارة مسیح(ع) بشوم.

 

بوش پسر، وقتی که پدرش برای بار دوم برای ریاست جمهوری انتخاب نشد، گفت:

من از اشتباهات پدرم پند گرفتم. مهم‌ترین دلیل این بود که هفتاد میلیون مسیحی صهیونیست از پدرم حمایت نکردند.

یادآور می‌شود که جرج دبلیو بوش و همسرش از «اوانجلیست‌»های معتقد هستند.

اونجیلیست‌ها اعتقاد دارند پس از اینکه نبرد خیر وشرّ آغاز شد، پیروز نهایی خیر است و شیطان توسط مسیح به اسارت کشیده می‌شود. در این جنگ تنها کسانی نجات پیدا می‌کنند که اونجیلیست باشند. به طور دقیق مشخص نیست که جنگی که از آن به آرمگدون یاد می‌شود کجاست، اما به گفتة مسیحیان صهیونیست، میلیون‌ها نفر از دشمنان مسیح از عراق حرکت خواهند کرد، از فرات خواهند گذشت و به سمت قدس خواهند رفت. در میان راه نیروهای مؤمن به مسیح، راه آنها را سدّ می‌کنند و در آرمگدون به هم می‌رسند و جنگ در می‌گیرد. در تفسیر جنگ آرمگدون هم می‌گویند که سپاه ایرانی، قفقازی، سودانی، لیبیایی و... به عنوان سپاه شرّ از عراق حرکت می‌کنند. (توجه کنید که سال‌هاست بوش و دار و دسته اش، کشورهایی مانند ایران را «محور شرارت» خوانده‌اند!) طبق نظر مفسران اونجلیست، این جنگ بایستی بین سال 2000 تا 2007 روی می‌داده است!!

 

در یکی از مصاحبه‌های دور اول ریاست جمهوری بوش، خبرنگاری از وی پرسید که چرا به پیمان کیوتو (پیمان حفظ زمین از آفات گلخانه‌ای) نپیوسته است؟ و بوش در کمال حیرت خبرنگاران پاسخ داد:

 

تا سال 2007 کره زمین برچیده می‌شود، به خاطر این چند سال خود را به زحمت نخواهیم انداخت!

مسیحیان صهیونیست (اوانجیلیست) بیش از صد بار به مسجدالاقصی حمله برده تا آنجا را خراب کنند. چرا که آنچه ما به مسجد الاقصی می‌شناسیم به زعم یهود، برروی هیکل سلیمان یا معبد سلیمان قرار دارد و بایستی بازسازی شود زیرا که دارالحکومة حضرت مسیح(ع) است. بنابراین مسجد الاقصی باید تخریب گردیده و معبد سلیمان که در زیر آنهاست، بازسازی شود.

 

صهیونیست‌ها در زیر مسجدالاقصی تونل‌هایی حفر کرده‌اند تا با اولین زلزله مسجد ویران شود. آنها اعتقاد دارند که در مراسم ساخت معبد سلیمان باید گوساله‌ای سرخ موی قربانی شود. قابل ذکر اینکه چند سال پیش به مؤسسة «معبد» واقع در اورشلیم که مسئولیت اجرای پروژه ساخت معبد سلیمان را بر عهده دارد، اطلاع داده شد که بالاخره گوسالة مورد نظر در اسرائیل به دنیا آمده است!

 

برخی از کارشناسان سیاسی و اسلامی معتقدند که رژیم نامشروع اسرائیل و مسیحت صهیونیست برای تحقق آرمان‌های خود، هشت جنگ با نام «جنگ‌های مقدس» را در لبنان، سوریه، ایران (پارس)، عراق (بابل) و روسیه پیش بینی کرده‌اند. اما آنها می‌گویند که در جنگ 33روزه تابستان سال 2006، مقاومت حزب الله لبنان خطّ بطلانی بر پیش‌بینی یاد شده کشید و باپیروزی دراین نبرد نابرابر تمامی معادلات جغرافیای سیاسی جهان را به هم ریخت

این در حالی است که در سال‌های اخیر فهرست آثاری که به باورهای اونجلیست‌ها یا مسیحیان صهیونیست می‌پردازد، طولانی تر شده است. یادمان نرفته که در آستانة پایان هزارة دوم، تعداد متنابهی از فیلم‌هایی که به ماجرای «پایان روزها» (یکی از اعتقادات اونجلیست‌ها برای فرارسیدن آرمگدون) می‌پرداخت، به روی پردة سینماها رفت. آثاری همچون «هفتمین گناه»، «دروازة نهم»، «پایان روزها»، «روز استقلال»، «آرمگدون»، «ماتریکس»، «برخورد عمیق» و...

در سال‌های اخیر و پس از آغاز هزارة سوم نیز تعداد زیادی از فیلم‌هایی که تولید می‌شوند یا باورهای آخرالزمانی صهیونیست‌ها را تبلیغ می‌کنند و یا مردم را از موعودی دیگر می‌ترسانند. موعودی که به اذن خداوند در مقابل تمامی جنگ و کشتار و خونریزی و به اصطلاح آرمگدون صهیونیست‌ها خواهد ایستاد. همچنان‌که پیروان و شیعیان او سالیان سال است در انتظار ظهورش مقاومت و ایستادگی کرده‌اند

در خبرها آمده بود که:

جرج بوش، هیئتی را متشکل از متخصصان سازمان سیا، کارشناسان اسلامی در آمریکا و جامعه شناسان و دانشمندان مذاهب دیگر مأمور کرده تا دربارة حضرت امام زمان (عج) و زمینه‌های ظهور ایشان تحقیق نمایند.

 

اگرچه سال‌ها بود، خبرهایی از گوشه و کنار می‌رسید مبنی براینکه سرکردگان صهیونیسم، به خصوص در آمریکا و اسراییل بودجه‌ای بالغ بر میلیاردها دلار اختصاص داده‌اند تا چگونگی ظهور حضرت مهدی (عج) را بررسی کرده، راه‌های جلوگیری از آن را جستجو نمایند، اما این بار خبر فوق برروی بسیاری از خبرگزاری‌های معتبر و سایت‌های اینترنتی نقش بست تا خوش‌خیالی خیلی‌ها که اینگونه خبرها را ناشی از همان فرضیه معروف «توهم توطئه» می‌پنداشتند، پایان داده و با واقعیتی تکان دهنده مواجه شان گرداند که به لحظه تصمیم بسیار نزدیک شده ایم.

اما نویسندگان و هنرمندان مسلمان در جهت شناساندن حضرت مهدی موعود(ع) به نسل امروز چه کرده‌اند؟ تا چه اندازه ایشان و اهداف و آرمان‌هایشان را به جوانان معرفی کرده‌اند؟ مگر نه این است که مهم‌ترین وظیفه هر شیعه، شناخت و شناساندن امام زمان خویش است؟ به راستی دربارة مهم‌ترین موضوع شیعه، یعنی قیام منجی عالم بشریت، حضرت حجت(عج) و شیوه و رسم و راه درست انتظار حضرت، به چه آثار سینمایی اندیشیده شده است؟ دربارة شرایط ظهور ایشان و علاماتی که این ظهور مبارک و خجسته در مقابل خواهد داشت، روایات و سخنان بسیار از ائمه اطهار(س) و شخصیت‌های بزرگ اسلامی نقل شده است. سینمای ایران تا چه اندازه به این شورانگیزترین واقعة آیندة بشریت، نگاه داشته است؟

اگرچه بسیاری از فیلم‌سازان ما از منتظران و معتقدان به حضرت به نظر می‌آیند ولی معلوم نیست که چرا برای بیان اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی خویش در آثارشان، مأخوذ به حیا هستند! گو اینکه برخی از آنها هم به اصطلاح مته به خشاش گذاردن نظارت‌های دولتی را مانع اساسی برای طرح مسئله می‌دانند و بعضی از همان فیلم‌سازان، از جهت گرفتار نشدن در پیچ و خم‌های مختلف هم که شده، از خیر فیلم‌نامه‌های دربارة حضرت امام زمان (عج) و یا حتی طرح مقولات دینی در فیلم‌هایشان می‌گذرند و به سراغ همان سوژه‌های دم دستی خود می‌روند که به قول معروف کمتر حساسیت برانگیز باشد.

می‌توان از این مجمل، حدیث مفصل خواند و به دنبالش به مسئولیت شیعه بودن خود فکر کنیم. و به نظر می‌رسد بیش از همه بایستی به قیام حضرت مهدی موعود(عج) پرداخت. بایستی شرایط آن قیام و نشانه‌های ظهور و شخصیت این منجی عالم بشریت را با زبان سینما و بر پرده عریض هنر هفتم، به دنیا شناساند تا بسیاری از آزادی‌خواهان و فرهیختگان دنیا که هنوز با حضرت حجت(عج) و قیام و آرمان‌های ایشان آشنایی ندارند نسبت به وجود مبارک این موعود تاریخ بشر آگاه شوند، تا شاید ـ انشاالله ـ در ظهور آن حضرت تعجیل شود. ممکن است در این راه آثار و فیلم‌های ناقصی هم ساخته شود که قطعاً نتواند و نمی‌تواند ابعاد گستردة شخصیتی و ظهور حضرت حجت(ع) را بیان نماید ولی بایستی ساخته شود، در تعداد زیاد و کمیت بالا و البته با ساختار سینمایی استاندارد و جهانی که قابلیت اکران و نمایش در سطح بین‌المللی را دارا باشد

 این گونه آثار در درجه نخست حداقل می‌تواند در کشورهای اسلامی و منطقه و بعد از آن در سایر ممالک مطرح شود. چرا با استفاده از علائق و سلائق جشنواره‌های خارجی این گونه آثار را در مقابل دیدگان جهانیان قرار ندهیم؟ چرا با ساختارهای به اصطلاح هنری این کار را به انجام نرسانیم؟ به نظر می‌آید که جدی‌تر بایستی به مقولات فوق اندیشید که طرف مقابل با سرعت تمام به جلو می‌تازد و ما مدعیان شیعه و پیروی امام‌زمان(عج) دست روی دست به تماشای گل‌های آنها نشسته‌ایم که پی در پی وارد دروازة خودی می‌شود و گاهاً حتی برایشان دست هم می‌زنیم!! یادمان باشد که این بار آنها شمشیرها را از رو بسته‌اند. اگر باور نمی‌کنیم یک بار دیگر کتاب رمز داوینچی را با دقت بخوانیم و بعد هم فیلمش را ببینیم، شاید که تلنگری به وجدان اعتقادی‌مان بخورد.

ماهنامه موعود شماره 80

 




تاریخ : یکشنبه 90/11/9 | 7:16 عصر | نویسنده : هادی خادمی | نظر